مارال با صدای بلند و عصبانی وسط راهرو :
گفتم مگه من ازت تقلب گرفتم یا چیزی گفتم
اصلااااا من به تقلب تو نیاز ندارم .
اصلا چشاش نمیدید و گوشاش نمیشنید و ما هم همینطور که نفهمیدیم استاد جنتلمن از کنارمون رد داره میشه و دقیقا ا سوم چهرشو دیدم وقتی مارال بلند گفت من به تقلبت نیاز ندارم . دیدنی بود قیافش وقتی حرفای مارالو شنید
نیششش تا بناگوشش باز شد به حالت خیلی خنده داری . منو نگار که سر کوبیدیم تو دیوار و فقط خندیدیم . مارال هنوز به خودش نیومده بود و نفهمید روپوش سفید جلویی استاد بود ،مارو که دید داریم میخندیم داد میزد چطونه چرا میخندید و بازم استاد از سالن خارج نشده بود و بازم گوش میداد .
ما که مردیم .
مارال وسط سالن
استاد جنتلمن
من و نگار
درباره این سایت